کد مطلب:125518 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:358

شمع توحید
ای شبل نبی و حجت حق

ای نام تو از خدای مشتق



تو پور علی مرتضایی

نامت حسن و تو مجتبایی



ای شمع حرمسرای توحید

پروانه ی بزم توست خورشید



ای صبر همیشه داغدارت

ویرانه چرا بود مزارت؟



بی زایر و بارگاه و ایوان

در سایه ی آفتاب سوزان



ای اشك ملك نثار قبرت

وی چرخ و فلك مطیع صبرت



ای مظهر صبر، صبر تا كی؟

بر بام حریمت ابر تا كی؟



سوزد دل شیعیان ز داغت

وز ماتم قبر بی چراغت



ز آن زهر كه زد به جانت آتش

افتاد به استخوانت آتش



تنها نه به جان تو شرر زد

آتش به تمام خشك و تر زد



از داغ غم تو عالمی سوخت

تنها دل زینبت نمی سوخت





[ صفحه 47]